بیاد جانباختگان «پیکاری»
چهل سال پیش در بهار کوتاه آزادی و بربستر شور و شوق بازسازی جامعه، کسی تصور نمی کرد که راه پیشِ رو، کوره راهی است بس تاریک و هولناک. در آن زمان اینترنت و موبایل و فیس بوکی نبود تا خبر کشته شدن ناصر توفیقیان در تجمع بیکاران اصفهان، به گلوله بستن بیکاران اندیمشک، نوروز خونین سنندج، حمله به ترکمن صحرا و…. در همان هفته های اول پس از سرنگونی حکومت شاه با یک کلیک به قلب جهان برساند. شکل گیری مقاومت در مقابل سیاست سرکوبگرانه دولتی که تولد خود را بنحوی خشن اعلام کرده بود، علیرغم توهمات و خوش خیالی های آن زمان بسیار طبیعی بود. بخشی از انسان های شریف متعلق به این مقاومت که بی تردید در ترسیم مرزهای این جدال خونین نقش داشتند، «پیکاری» ها بودند از سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر. از این سازمان که در طول فعل و انفعالات سیاسی ماه های پیش و پس از بهمن 57 بسرعت گسترش یافت، بعد ها در جریان سرکوب های حکومت و زیر ضربات پلیسی، اعدام ها، زندان، تبعید و …. چیزی بمعنای سازمانی باقی نماند. اما به یمن رویکرد «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» که مرعوب تهاجمات گستاخانه اصلاح طلبان حکومتی در سال های اخیرنشد، اسامی جانباختگان «پیکاری» نیز در لیستی بلند بالا در فضای مجازی کماکان در خدمت تداوم و یا ارج نهادن بر جبهه مقاومت قرار گرفته است.
حکومت اسلام در همان بهار کوتاه آزادی، مرزهای ایدئولوژیک خود را که ناظربود برنحوه تقابل با مخالفانش بروشنی ترسیم کرد. در تمام این چهل سال این حکومت نه به ملی گرا ها رحم کرد، نه به پراگماتیست های معقول در هیات حزب توده و اکثریت، ونه حتی به مسلمانانی غیر از بستر اصلی حکومت، و پیروان ادیان دیگر. دراین تعریف از خودی و غیرخودی، جایگاه نیروهای چپ خصوصا با سابقه ای چون سازمان پیکار روشن بود. این سازمان از درون یک تقابل ایدئولوژیک گسترده با پیشینه مذهبی خود سربرآورد وعلیرغم خطاهایی در رابطه با مجادلات درون سازمانی بسرعت در جریان انقلاب و بهار کوتاه آزادی گسترش یافت. چنین تحولی در فضایی که می رفت تا احکام الهی و مذهبی را مبنای شکل دادن حقوق فرد در جامعه قرار دهد، باید در نطفه خفه می شد. سنت اسلامی فرجه یافته بود تا با یکی از قدرتمندترین ابزارهای ایدئولوژیکِ تثبیت و بازتولید نابرابری، ستم و تبعیض- یعنی مذهب – و با مسلح شدن به همه نَرم افزارها و سخت افزارهای اعتقادی قرون وسطایی راه پیشروی و گسترش مبارزات حق طلبانه مردم را ببندد. انقلاب قرار نبود گسترش یابد. و بازتعریف حدود و ثغور تحمل ایدئولوژیک حکومت در این راستا بود. جامعه اما برای تداوم حیات خود به حق حیات احترام می گذارد و ابتدا به ساکن دست به خشونت نمی زند. گسترش مقاومت در جامعه واکنشی بود به سر بر آوردن جدال ایدئولوژیک حکومتی که طلوع خونین اش از همان ابتدا آشکار شده بود. یک وجه این جدال ایدئولوژیک تقابل حکومت اسلامی بود با چپ که آشکارا خصمانه و کینه توزانه بود. در این بستر پیکار و «پیکاری» ها بدلیل سابقه تاریخی سازمان (تغییر ایدئولوژی و خطاهای سیاسی) در مرکز این تقابل قرار گرفتند تا با اعدام های بی وقفه و تلاش های مستمر برای به توبه کشاندن، درس عبرتی برای دیگران شوند.
اغراق کردن و رمانتیک شدن در فرهنگ سیاسی ما عموما بدلیل سرکوب و همچنین تاثیرات فرهنگ اسلامی – خصوصا نوع شیعه آن- زمینه های مادی دارد. ودر بزرگداشت انسان ها طبعا معیارهای رمانتیک و اغراق گرایانه در تعریف شخصیت و جایگاه آنها نه واقع بینانه است، نه مجاز و سازنده. با این وصف گزافه گویی نیست که «پیکاری» های جانباخته بعنوان بخشی از جبهه مقاومت علیه حکومت، با کم و کسری های قابل تصور در حرف و عمل شان نقش برجسته ای در شکل گیری مفهوم مقاومت در مقابل یک دولت هار مذهبی، و در یکی از سیاه ترین دوران حیات تاریخ ایران داشتند. کمرنگ کردن این تاریخ و مذموم دانستن آن بدلیل «ایدئولوژیک» بودنش، آنچنان که در دوره سلطه افکار و راهکارهای مسخ گرایانه اصلاح طلبی باب شد، چشم بستن بر سیاست سرکوب حکومت اسلامی است. در این چهل سال و تاهمین امروز هربار که کسی یا جریانی نشان داده که میزان مخالفتش با این حکومت از داستان توبره و آخور فراتر نمی رود؛ بدرست بر ارج و قرب کسانی افزوده شده که با شهامت شان، با بلندپروازی های قابل احترام شان و با جانشان خشت بر خشت جبهه مقاومتی گذاشتند که اکنون بسیاری آرزوی بثمر نشستن اش را در آینده نزدیک دارند.
یاد آرمیدگان در لیست «پیکاری» ها گرامی و راهشان پر دوام.
درود بر بستگان و خانواده های دل شکسته این عزیزان.