امسال امکان برگزاری گسترده هشت مارس بدلیل خطرات ناشی از شیوع کرونا موجود نیست. اگر این اتفاق نمیافتاد و جامعه حتی برای نفس کشیدن هم مجبور به مقاومت و مبارزه نمی شد، هیچ تردید نباید میکردیم که هشت مارس امسال ادامه آبان ۹۸ است.
بسیاری ناچارند انرژی خود را برتضمین تداوم زندگی و حفظ قوای لازم برای چالش های آتی علیه حکومت به ذلت افتاده اسلامی بگذارند. این روزها میگذرد و خیابانها کماکان مشتاق قدرت نمایی پاهای مصمم مبارزان راه رهایی اند.
************
پاسخ به دو سؤال در مصاحبه با نشریه «جهان امروز» بمناسبت هشت مارس:
اهمیت امر زن بطور خاص در ایران چیست؟ آیا امر زن تنها از بعد تبعیض جیسیتی مورد نظر است یا یک مولفه مبارزاتی و سیاسی همه جانبه است؟ اگر اینگونه است شاخص های مهم آن از نظر شما کوتاه و اجمالی کدام هاست؟
تفاوتی بین این دو وجود ندارد. نمیشود به تبعیض معترض بود ولی سیاستی برای مقابله با آن نداشت. و همچنین نمیشود مدعی مبارزه سیاسی و اجتماعی بود ولی به مبارزه علیه تبعیض بهر دلیلی وقعی ننهاد.و فراموش نکنیم که ما از تبعیض بر یک اقلیت در جامعه حرف نمی زنیم.مساله بر سر نیمی از جمعیت انسانی است!
در عین حال باید توجه داشت که مساله زن همپای رشد و توسعه کاپیتالیسم به یک امر سیاسی و مبارزاتی تبدیل شده است. حتی در جایی که برابری حقوقی برسمیت شناخته میشود و جامعه حقوق فردی معینی را برای آحاد خود میپذیرد هنوز با تداوم تبعیض جنسیتی مواجه هستیم چه رسد به جوامعی مثل ایران که تبعیض در آن بر مبنای قوانین و نگاه ایدئولوژیک حکومتش مجاز است.در شرایط سیاسی امروز جا دارد که در عین حال یادآوری کنیم که این تبعیض جنسی در زمان شاه هم وجود داشت.به این دلیل ساده که معضل زن بودن تنها بر سر حجاب نیست. در زمان شاه قوانین کشور در بسیاری از مسائل (و از جمله مربوط به مساله زن) تماماً متکی بر قوانین مذهب شیعه اثنی عشری بود.و حتی فراتر از دوران شاه، کلاً قانون اساسی در ایران از بعد از مشروطه و یا در حقیقت در پروسه مدرنیزاسیون جامعه ایران، هرگز از قوانین مذهبی جدا نبوده است.و این بروشنی توضیح دهنده بخشی از معضلات زنان در جامعه است.
پاسخ به این سؤال در حقیقت این است که رفع تبعیضات و در اینجا تبعیض جنسیتی نیاز به تلاش و مبارزه دارد.و نیروی اصلی این تلاش و مبارزه اگرچه در درجه اول خود زنان هستند اما مساله مربوط به کل جامعه است.اجباری بودن حجاب در حکومت اسلامی تنها مصداق بارز پراتیک کردن یک قانون مذهبی نبوده، بلکه در عین حال پرچمی بوده است برای سرکوب جامعه.چهل سال است تا قرار است برای جامعه خط و نشان کشیده شود، اول گشت مبارزه با بدحجابی راهی خیابان ها میشود.حتی اگر در این گفته اغراقی باشد، در پذیرفتن این نکته اما نباید تردید کرد که جامعهای که تبعیض بر نیمی از خود را تحمل می کند، بیمار است.
موقعیت زنان کارگر را که هم ستم طبقاتی و هم ستم جنسیتی را ملموستر بر زندگی و موجودیت خود حس میکنند، در این مبارزات چگونه میبینید و به نظر شما این بخش از زنان چه جایگاهی در جنبش رهایی زن دارند؟
موقعیت زنان کارگر نه از موقعیت عمومی زن در جامعه متمایز است و نه از موقعیت عمومی کل طبقه کارگر ایران.روشن است که هرچه حضور زنان در مناسبات تولید در جامعه بیشتر باشد یا بعبارت دیگر هرچه بخش بزرگتری از تولید اجتماعی ناشی از کار آنها باشد، مبارزه شان علیه تبعیضات جنسیتی، هم ضروری تر و هم مؤثر تر می شود.
با مطالعات کمی که در محدوده اشتغال زنان کارگر در ایران شده، این تصویر عمومی پذیرفته شدهای است که کلاً اشتغال زنان بسیار کم است و جمع کثیری از زنان نیز که خارج از بازار رسمی کار مشغول کارهای خانگی هستند نه جایی در آمارها دارند و نه حق و حقوقی از بابت شاغل بودن…. اما در واقعیت امر مساله زنان کارگر تنها بر سر زنان شاغل و دارای کار رسمی نیست.بلکه بر سر نیمی از جمعیت طبقه کارگر ایران است که ناچارست برای اینکه بعنوان انسان قائم بذات و جزیی از نیروی کار جامعه شناخته شود نیز مبارزه کند.باین معنا نمیشود جایگاه زنان کارگر را در شرایط حاضر صرفاً با مطالبات و نقش آنها در رابطه با محل کار و مسائل صنفی و حرفهای توضیح داد.
در شرایط امرو ز ایران و بعد از آبان ۹۸ نمیتوان در حیطه یک صنف معین یا یک کارخانه حق و حقوقی را کسب کرد، اما منشاء حضور گسترده زنان کارگر (حتی غیر شاغلین) در مبارزات و حمایت از مطالبات آنها نشد.نمیتوان بفکر تغییرات مهم در جامعه بود ولی بر ضرورت برابری زن و مرد یا اهمیت لغو حجاب اجباری چشم پوشید.اکنون بیش از هر زمان دیگری پیشروی کل طبقه کارگر در گرو برسمیت شناختن نیمی از صفوف خود و درگیر شدن در مسائل آنست.طبقه کارگر باید در یافتن راهی برای نجات خویش از جهنم جمهوری اسلامی به عرصه سیاستهای کلان در جامعه وارد شود و یکی از این عرصه ها بی هیچ تردیدی مساله زن است. و این مساله تنها شامل مهد کودک و شیرخوارگاه در محل کار نیست. امر آموزش و پرورش فرزندان جامعه امری است مربوط به جامعه و کل طبقه کارگر، و نه فقط زنان. منظور طبعا کنار گذاشتن چنین خواست هایی نیست یلکه بحث بر سر توجه به یک کلیت است. در چنین کلیتی طرح مطالباتی که جامعه سنتا به زنان مربوط دانسته و در هر تندپیچی هم براحتی آنها را پس گرفته دیگر کافی نیست. برای بثمر رساندن عرصه سیاستهای کلان، زنان و مردان آگاه طبقه کارگر باید با اختاپوس فرهنگ پدر/ مرد سالاری که در این چهل ساله حکومت منحوس اسلامی مثل خوره به جان روابط و مناسبات انسانی درون جامعه افتاده است درگیر شوند. این یک چالش مهم پیش روی زنان کارگر است.