اپوزیسیون راست خارج کشور برای انقلاب خیلی عجله دارد. و این عجله ناشی از داشتن آمادگی سازمانی و کادری و برنامهای آنها نیست. مساله از یکسو مربوط است به سایه سنگین اعتراضات گسترده در ایران که چند سالی است مدام از هر روزنی سر بلند میکند و هر بار پر قدرت تر، سراسری تر و مصمم تر. از طرف دیگر استفاده از پهبادهای انتحاری جمهوری اسلامی در اوکرایین شاخکهای فرصت طلبی اینان را حساس کرده است. برای اینان سد کردن و بی خاصیت کردن چرخش به شرق بخشی از بورژوازی ایران، تنها با بحث و حقوق بشر و تحریم های تا کنونی مقدور نیست. یک کارت حی و حاضر هم پیمان شدن با زلنسکی است برای فشار بر آمریکا و اتحادیه اروپا با هدف رژیم چنج.
اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی را خصوصا در شرایط سیاسی امروز و بر متن مجادلات آمریکا/ ناتو با روسیه و چین ابداً نباید دست کم گرفت. مساله بر سر خزعبلات بی سر و ته شاهزاده نیست که هر چند وقت یکبار خود را مضحکه خاص و عام می کند. مساله مهم این است که اینها باتکا امکانات مالی و تدارکاتی و رسانه ای شان مترصدند که خود را صاحب حرکت و خیزش جاری مردم کنند بدون اینکه توان و پتانسیل هدایت جامعه ایران برای عبور از یک تندپیچ مهم تاریخ معاصر ایران را داشته باشند. این زنگ خطر بزرگی است. نتیجه این بی کفایتی تنها بی حیثیت شدن خود این جریانات نیست، بلکه عنصری مهم است در خدمت فروپاشی و اغتشاش در ایران مادام که جبهه ۹۹ درصدی های جامعه هنوز امکان و اراده بدست گرفتن جامعه و خلاصی از لجن عقبماندگی و حقارت و بردگی نظام سرمایه داری را نیافته باشد. آنان که تصور میکنند برای اتحاد و وحدت در شرایط حاضر نباید بحث کرد، آماده باشند مسئولیت عواقب «وحدت» خواهی شان در شرایط فعلی را بپذیرند. بحث درباره اپوزیسیون راست مهم است. هر آنچه که به آینده جامعه ایران مربوط است موضوع بحث همین امروز است. همین بحث هاست که راه تعمیق جنبش در داخل ایران، روشنتر شدن افق آن و حفظ تمایزش با جریانات وابسته به خانه دمکراسی آمریکا و نهادهای ناتو یی و اتحادیه درمانده اروپا کمک می کند.
اعتراضات گسترده داخل طبعا نیاز به حمایتی گسترده در خارج هم دارد. و در این حمایت ها پیامی که داده میشود بسیار مهمتر از تعداد شرکت کنندگان است. جمع کثیری از ایرانیانی که در این حرکات شرکت میکنند از سر دلتنگی برای روح آریایی سرود «ای ایران» نیست. برای این هم نیست که پارلمان اروپا و در اینجا بطور مشخص آلمان یعنی یک بازنده مهم جنگ در اوکراین، از زبان ایرانیان معترض به منافع خود واقف شود! جنایت های جمهوری اسلامی هیچ بخشی از جامعه ایران را بی نصیب نگذاشته است و مخالفت با این حکومت چه در داخل و چه در خارج طیف وسیعی از مردم را در بر میگیرد که طبعا رویکردهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی دارند. با این حال اکنون دیگر روشن است که در حالی که اعتراضات داخل مدام در حال پالایش یافتن، تعمیق و گسترش، و سمت و سو یافتن است; در خارج کشور ما شاهد یک پیام بسیار روشن در تجمعات گسترده هستیم. نقطه عزیمت این تجمعات قانع کردن آمریکا و اتحادیه اروپاست به اینکه در ایران انقلابی در جریان است، دیگر وقت مذاکره با این دولت نیست و حتی آلترناتیو لازم برای تغییر رژیم هم موجود است. بجز بی بی سی که گه گاهی با طرح سؤال «رهبری» بحث را باز می کند، از تقریباً یک هفته پیش شاهزاده و تلویزیون ایران اینترنشنال هم دقایق شکلگیری رهبری جدید و حتی خط و نشان هایش برای غیر خودی ها را پنهان و آشکار طرح می کنند. در چنین فضایی تجمعات خارج کشور و بیانیه های صادر شده در این راستا باید بیشتر مورد مداقه قرار بگیرند. دو نمونه از این نوع تحرکات را می توان در تجمع برلین در روز ۲۲ اکتبر و همچنین نامهای از دانشجویان دانشگاههای ایران به رئیس اتحادیه اروپا دیدکه در همین روزها منتشر شده است.
پیام برلین
تظاهرات برلین بعد از مورد تورنتو تا آنجا که ظاهر قضیه نشان میدهد بدعوت حامد اسماعیلیون برگزار شد. حامد اسماعیلیون صاحب یک غم بزرگ است. او از جمله زخم خوردگان سقوط هواپیمای اوکرایینی است که سوگ عزیزانش را به نیرویی برای شکل دادن به یک اعتراض جمعی تبدیل کرد. و در این زمینه هم کارهای باارزشی انجام داد. فشار آوردن بر جمهوری اسلامی برای پاسخگو شدن به خانوادههای این جانباختگان و آشکار کردن برگ دیگری از جنایات این حکومت، در جای خود باارزش است. همچنانکه باقی خانوادههای جاتباختگان در تمام این سالها کرده اند. اما آیا حامد اسماعیلیون سخنگوی خیزش در صحنه ی ایران هم هست؟ و اگر هست چرا و باتکای کدام رویکرد سیاسی اش؟ باتکا کدام نگرش اعتراضی که همه مسائل یک جامعه هشتاد و چند میلیونی را در بر بگیرد؟ آیا جلوی صحنه انداختن او برای اینکه مدام آمریکا و اروپا را قانع به رژیم چنج و قطع مذاکرات و فهمیدن انقلاب ایران کند، محصول طبیعی اعتراض بحق اوست برای زخمی که بر تن و جان خود دارد؟ یا او را به جلوی صحنه آورده اند تا همه معترضان در صحنه در مقابل این انسان مصیبت دیده خفقان بگیرند و پیام سیاسی سخنرانی اش را دربست بپذیرند و بعد وامانده های سلطنت و ایران اینترنشنال با قمپوز در کردن عالمانه از تشابه سخنرانی او با مارتین لوترکینگ بگویند؟! و بخش وسیعی از چپ خارج کشور با دیدن جمعیت وسیعی از ایرانیان که در هیچکدام از تظاهرات ها برای اعتراض به اعدام و کشتار و مصیبت های حکومت اسلام حاضر نمی شدند، اشک شوق بریزند که انقلاب تودهای شده است؟! و کار بجایی برسد که دانشگاهیان سخنور بی بی سی و ایران اینترنشنال از منابع دانشگاهی کد بیاورند که وقتی سه و نیم درصد جمعیت به خیابان آمده باشند دیگر میشود از انقلاب حرف زد! و این سه و نیم درصد را هم در رابطه با جامعه هشتاد و چند میلیونی ایران نمی گویند. نخندید! چشم در چشم انسان می دوزند و شعور انسان ایرانی داخل و خارج را بسخره می گیرند. میگویند جمعیت حاضر در برلین از سه و نیم درصد جامعه یک و نیم میلیونی مهاجرین ایرانی هم بیشتر است. گویا قرار است ایرانیان خارج کشور در همین خارج کشور برای ایران انقلاب کنند. و به داخلی ها قوت قلب دهند که ما آماده گرفتن قدرت هستیم! هیچ چیز واقعیتر از اعتراض به مصیبت حاکم در ایران نیست. و برای مصادره این صحنه، گرگان درنده ای در کمین نشستهاند که در سابقه کودتا و کشتار و اعدام و چپاول و نوکری پیشکسوت جمهوری اسلامی بوده اند. البته با سلبریتی و پامنبری شیک و بدون حجاب اجباری!
واقعیت این است که جمهوری اسلامی از همان فردای انقلاب شکسته خورده ۵۷ باید می رفت. از همان روزی که فرمان آپارتاید جنسی را در جامعه صادر کرد و کارگران بیکار را به گلوله بست. اما این حکومت از یکسو باتکا سرکوب و کشتار و سوار شدن بر موج توهم و باور سیاسی و حتی ایدئولوژیک (مذهبی) مردم باقی ماند و قدرت خود را مستحکم کرد. و از سوی دیگر به همت سیاستها و رویکردهای بخشهایی از طبقه حاکم که کمر همت بستند تا این دستگاه جنایت و خفقان را اصلاح کنند. امروز که اکثریت جامعه ایران بعد از چند دور اعتراض سراسری در مقابل این حکومت و در حالیکه کارد به استخوان همه رسیده حاضر نیستند خیابان را ترک کنند، عدهای باز راه افتاده اند تا با دعوت به تفاهم، تا برای احترام به کلام یک انسان مصیبت دیده، تا بخاطر پرچمی که سمبل وفاق ملی است… به معترضین داخل بگویند همه چیز تحت کنترل ماست، آمریکا و اروپا را به رژیم چنج قانع کنند و مهمتر از آن خود را صاحب کل صحنه جا بزنند. بحث تنها بر سر سلطنت طلبان نیست. آنها آبروباخته ترین بخش این رویکرد هستند. مصیبت بر سر جریان آریایی است که دارد از این صحنه سر بر میآورد و هم امروز یقه زاهدان و کردستان را گرفته که چپ و راست قسم بخورند که «…. جانم فدای ایران»! و تلویزیون ایران اینترنشنال که موجودیت خود را مدیون پول سعودی است که زنانش هنوز مشغول مبارزه برای کسب گواهی نامه رانندگی هستند با پخش مستقیم سخنرانیهای بی خاصیت ترین شاهزاده دنیا و با پخش مستقیم تجمع برلین خود را صاحب آن جا بزند.
نامه دانشجویان دانشگاههای ایران به رئیس پارلمان اروپا
این نامه یا اطلاعیه خطاب به رئیس اتحادیه پارلمان اروپا نوشته شده و امضای جمع کثیری از دانشگاههای ایران را در زیر خود دارد. محتوای اصلی نامه این است که اعتراضات جاری سراسری است و با همه موارد مشابه پیشین متفاوت است; بخشهای مختلفی از مردم را شامل می شود; خواهان یک حکومت دمکراتیک سکولار است; …. و اطمینان میدهد که حمایت اروپا از این حرکت بنفع خود آنان است چرا که مانع بسرانجام رسیدن پروژه هسته ای ایران می شود، صلح و آرامش به منطقه میآورد و حتی مانع از مهاجرت ایرانیان به اروپا می شود! این هم یک نمونه روشن از متوسل شدن به قدرتهای خارجی برای سر و سامان دادن به مساله تغییر حکومت در ایران با اتکا به مولفه هایی که در سیاست خارجی اروپا بویژه در مقابل کشورهای مهاجر خیز خاورمیانه برایشان مهم بوده است. شباهت این موضع گیری با مواضع شورای مدیریت گذار البته دلیل کافی ای است برای اینکه این متن را بشود دربست در سایت این جریان پیدا کرد!
در طول یک هفته گذشته اعتراضات در دانشگاهها فشرده تر شد و در برخی حتی رادیکال تر و پیگیرتر. و در نتیجه این سؤال بسیار مهمی است که اینها کدام بخش از این دانشگاهیان هستند. آیا تنها بخشی از دانشجویان هستند که بنام کل یک دانشگاه حرف زدهاند و اگر چنین است بدنه جنبش دانشجویی در این زمینه چه می گوید؟ در میان گزارشاتی که از اعتراضات میرسد میتوان دید که این نسل در میدان بدلیل اختناق حکومت اسلامی درک و دریافتی ناکافی از تاریخ ایران و سنتهای سیاسی آن دارد. اما هوشیاری و آگاهی آنها در زمینه های دیگر این سؤال را طرح میکند که چطور ممکن است عدهای بخود اجازه دهند و یا این امکان را داشته باشند که بنام تمام دانشگاهیان نامهای به اتحادیه اروپا بنویسند که روح مبارزه جاری در همه این دانشگاهها را منعکس نمی کند؟ این ابداً مساله کم اهمیتی نیست. و البته باید آن را در کنار دیگر فعالیتهای اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی و رویکردشان در رهبر سازی و آلترناتیو پزی گذاشت تا عمق ماجرا را فهمید. مدافعان بی قید و شرط «وحدت» بخصوص در چپ باید چشم بگشایند، عمق داستان را دریابند و بدانند که نه سکوت در مقابل این وقایع برای حفظ وحدت، بلکه آشکار صحبت کردن در مورد آنست که دست جمهوری اسلامی را در سرکوب می بندد. آگاهی و هشیاری در این وقایع است که به مردم حاضر در صحنه ایران امکان ایستادگی در مقابل حکومت اسلامی را میدهد نه تبدیل شدن به سرباز خاموش پروژه هایی که از همین امروز مترصد سد کردن گسترش اعتراض ها در مسیری غیر از مسیر مورد نظر خودشان هستند.
موقعیت ضعیف چپ هیچ مولفه تازهای نیست. برای جبران این ضعف بدترین راه کمرنگ کردن تفاوتهای میان جریانات اپوزیسیون است. اعتراض در جامعه ایران سالهاست موجود است و البته در بند گفتمان های مدنی و تسلیم گرانه ای که اصلاح طلب و سلطنت طلب و مدنی خواه و…. حاکم کرده اند. خیزش تودهای اعتراضی موجود بحکم شرایط عینی تحمیل شده بر جامعه، این ظرفیت را دارد که بتواند از این گفتمان ها فراتر رود. و این بستر مناسبی است برای شکلگیری نیروهایی در اپوزیسیون که بازسازی جامعه ایران در خدمت و برای اکثریت جامعه را مد نظر دارند نه صرفاً برتری پرچم خود، یا حزب خود و یا سنت ایدئولوژیک خود. این فرصتی است برای فایق آمدن بر فقر چندین ساله ای که با سرکوب و تبعید در چپ ایران ساختاری شده است. و البته این فرصتها همیشه و تا ابد موجود نیستند.
*************
جنگ روسیه و اوکراین چالش بزرگ لحظه حاضر آمریکا و اتحادیه اروپاست. دیپلماسی چند لبه آنها با ایران که با چراغ خاموش بدرون این چالش خزیده، برای حمایت از مردم ایران نیست. بذل و بخشش آلمان برای حمایت از دمکراسی در ایران نیست. وزیر خارجه جنگ طلب (همچنین فمینیست و حزب سبزی) آلمان نمیتواند ربطی به مساله رهایی زن و دمکراسی در ایران داشته باشد. هوشیار باشیم. اعتراضات سراسری ایران اگر به انقلابی در خدمت کارگران و مردم زحمتکش فرا روید تاریخ ساز است، نه اگر تبدیل به ابزاری شود در خدمت سیاستهای آمریکا و ناتو در تقابل با روسیه و چین.